مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

۳۰ روش برای بهبود مهارت‌های نوشتن

اهمیت نوشتن و نیاز به صحیح نوشتن در ایجاد ارتباط با دیگران بر کسی پوشیده نیست.

 در همین ارتباط از ابتدای آموزش رسمی خواندن و نوشتن، به کودکانمان می‌آموزیم که چگونه بنویسیم وچه اقداماتی در این باره انجام می‌دهیم تا بتوانند آموخته‌های خود را در موقعیت‌های مختلف به کار گیرند.

مهمترین ماده درسی که این وضعیت را بر عهده دارد، املای فارسی است. املا در لغت به معنی پر کردن، بر سر جمع گفتن، تقریر کردن مطلبی تا دیگری آن را بنویسد، است.

در زبان فارسی کلمه‌ای معادل املا و دیکته نداریم، ولی می‌توانیم «از بر نویسی» یا «گفتار نویسی» را جایگزین کلمه املا یا دیکته کنیم. منظور این است که شخص گفته‌های دیگران را بدون دیدن آن کلمات بنویسد.

با توجه به این که درس املا بنای علمی در یادگیری سایر دروس است و توجه به این مهم، یکی از ضروریات نظام آموزشی ماست و از طرفی روش‌های متداول املا نمی‌تواند راه گشای مشکلات آموزشی در این درس باشد، لذا در این مجموعه سعی شده است چندین روش متنوع و جالب برای املا و تصحیح آن ارائه شود.

تا از همین ابتدای سال تحصیلی با یاری اولیا و آموزگاران در افزایش توانمندی دانش‌آموزان تلاش شود.

1) املا به صورت گروهی. به این شکل که بچه‌ها را به گروه‌های 5 یا 6 نفره تقسیم می‌کنیم و در هر گروه، هر خط را یک نفر از گروه می‌نویسد و در انتها نمره گروهی می‌دهیم و آن املا در پوشه کار گروه‌ها قرار می‌گیرد.

2) هر گروه یک متن املا با کمک تمام اعضای گروه خود می‌نویسد و ما املای همه گروه‌ها را جمع‌آوری کرده و می‌خوانیم و سپس یا بهترین متن دیکته را به کل کلاس می‌گوییم و یا از هر گروه یک پاراگراف انتخاب کرده و دیکته تلفیقی تهیه کرده و به کل کلاس، دیکته می‌گوییم. در این صورت متن دیکته را بچه‌ها انتخاب کرده‌اند.

3) بچه‌ها را گروه‌بندی می‌کنیم و سپس هر گروه متن دیکته‌ای را می‌نویسد و برای گروه دیگر می‌خواند تا آن گروه بنویسند. دیکته گروه به گروه نام دیگر این دیکته است.

4) در روش دیگر، باز بچه‌ها به گروه‌های 5 یا 6 نفره تقسیم می‌شوند. 10 کلمه مهم از درس انتخاب می‌کنیم و از بچه‌ها در گروه‌ها می‌خواهیم که هر کدام جمله‌ای را در ارتباط با درس بنویسند و از کلمات مهم مورد نظر استفاده کنند و هر گروه جملات خود را کنار هم گذاشته و یک متن کوتاه و زیبا  بسازد.

5) در مواقعی که شاگردی ضعیف است و در املا پیشرفت چندانی ندارد، می‌توان در هنگام دیکته دانش‌آموز ضعیف را کنار دانش‌آموز قوی نشاند تا بعضی از لغات را که برایش مشکل است، با مشورت بنویسد. در نتیجه دانش‌آموز ضعیف، هم آن لغت را به خوبی به ذهن می‌سپارد و هم با افت نمره به طور مکرر مواجه نمی‌شود. البته این روش نباید به طور تکرار و همیشگی باشد.

6) در هنگام تصحیح کردن املا، معلم صحیح لغات را نمی‌نویسد و دانش‌آموزان خودشان درست لغات را از کتاب پیدا می‌کنند و بعد ما به آن املا نمره می‌دهیم. یعنی، ابتدا دور کلمات اشتباه خط می‌کشیم و صحیح آن را بچه‌ها می‌نویسند و ما به صحیح نوشتن آنها نمره می‌دهیم.

7) روش دیگر این است که معلم بهتر است متن دیکته را قبل از املا برای بچه‌ها بخواند، ولی بچه‌ها چیزی ننویسند و تنها گوش دهند.

8) بعد از املا هم باید متن مجدداً خوانده شود، یعنی در هر املا کل متن باید سه بار خوانده شود.

9) در صورت دیگر املا، می‌توان شفاهی دیکته را خواند و بچه‌ها لغات مهم آن را هجی کنند و در هوا بنویسند.

10) نوع دیگر املا می‌تواند چنین باشد که شاگرد پشت سری کلمات را روی پشت فرد جلویی بنویسد و شاگرد جلویی از روش حرکت انگشتی فرد عقبی بتواند لغات را بفهمد و بنویسد که این یک نوع بازی و املا است.

11) در روش  دیگر به بچه‌ها می‌گوییم روزنامه با خود به کلاس بیاورند و لغات را ببرند و از لغات بریده شده یک بند املا برای ما درست کنند و بر روی ورقه بچسبانند. یا این روش می‌تواند به صورت گروهی هم صورت گیرد.

12) می‌توان املایی را به صورت پلی‌کپی بدون نقطه، بدون تشدید و یا به صورت لغات ناقص به دانش‌آموزان داد تا آنان در جای مناسب نقطه بگذارند و یا تشدید قرار دهند یا لغات ناقص را کامل کنند.

13) می‌توان دیکته را به صورت لغات صحیح و غلط در کنار هم قرار داد تا بچه‌ها کلمه غلط را خط بزنند.

14) روش دیگر املا می‌تواند به صورت تصویری باشد. یعنی، شکل را به دانش‌آموزان بدهیم تا آنان املای صحیح آن را بنویسند.

15) املای تقویت حافظه: بدین صورت که معلم متنی را  روی تخته می‌نویسد و سپس متن را برای دانش‌آموزان می‌خواند و سپس روی نوشته‌هایش روی تخته پرده می‌کشد و بچه‌ها باید هر آنچه از متن فهمیده‌اند را بنویسند. سپس معلم پرده را از تخته برمی‌دارد و بچه‌ها متن خود را با متن تخته مقایسه می‌کنند و به خود امتیاز می‌دهند.

16) روش دیگر، می‌تواند استفاده از آینه باشد که کلمات را بر عکس بنویسیم و بچه‌ها با آینه درست آن را بنویسند و یا صحیح آن را بخوانند.

17) دیکته آبکی: روش دیگر، استفاده از آب و محیط حیاط مدرسه است. بدین ترتیب که بچه‌ها به صورت انفرادی و یا گروهی با خود آب‌پاش به مدرسه می‌آورند و با آب دیکته را روی زمین بنویسند و گروهی نوشته‌های خود را تصحیح کنند.

18) روش دیگر در تصحیح املا این است که دانش‌آموزان با اشتباهات خود جمله بسازند و یا دیکته به صورت جمله‌سازی از لغات مهم درس باشد.

19) کلمات مهم یا مشکل درس را  روی پارچه بنویسند و سپس با خمیر و یا نخ و سوزن کلمات را بسازند و یا بدوزند که در این صورت املا با هنر و بازی توأمان می‌شود (یادگیری تلفیقی)

20) دانش‌آموزان از اشتباهات خود در املا کلمات هم‌خانواده، متضاد و یا هم معنا بنویسند.

21) برای آشنایی دانش‌آموزان با انواع صداها و لهجه‌ها در هنگام دیکته گفتن و از این که بچه‌ها تنها به صدا و لحن معلم خود خو نگیرند، معلم می‌تواند از اطرافیان خود بخواهد تا متن املا را بر روی نوار بخوانند و صدای خود را ضبط کنند و سپس آن متن را به کلاس بیاورد و بچه‌ها از روی آن نوار دیکته بنویسند و در هنگام ارزشیابی پایانی و یا هر زمان دیگر بچه‌ها دچار مشکل نشوند.

22) همکاران معلم می‌توانند در املاهای کلاسی جای خود را تعویض کنند و به بچه‌های کلاس‌های دیگر املا بگویند تا بچه‌ها با انواع صداها و لحن‌ و گویش در دیکته آشنا شوند.

23) دانش‌آموزان می‌توانند به والدین خود دیکته بگویند و والدین در املای خود چند کلمه را اشتباه بنویسند تا بچه‌ها آنها را تصحیح کنند و به پدر و مادر خود نمره دهند.

24) بچه‌ها می‌توانند به معلم خود دیکته بگویند. هر گروه یک پاراگراف به معلم بگوید و در انتها گروه‌ها ورقه‌ معلم را تصحیح کنند و یا هر گروه پاراگراف مخصوص به خود را صحیح کند. البته بهتر است معلم چند کلمه را عمداً اشتباه بنویسد.

25) برای والدین بی‌سواد، فرزند می‌تواند صدای خود را ضبط کند و از روی صدای خود به خودش دیکته بگوید یعنی صدای ضبط شده خود را جایگزین صدای اولیای خود که بی سواد هستند، نماید.

26) یکی دیگر از روش‌ها برای تصحیح املا این است که می‌توان املا را به بچه‌ها داد تا تصحیح کنند، ولی در نهایت نمره نهایی را معلم بدهد و یا دانش‌آموزان تصحیح کننده با مداد کنار دفتر فرد، نمره بگذارند و بعد معلم، نمره خود را با نمره‌ای که دانش‌آموزان داده مقایسه کند.

27) معلم لغاتی را بر روی مقوا می‌نویسد و مقوا را به تخته نصب می‌کند و زمان کوتاهی وقت می‌دهد تا دانش‌آموزان کلمات را به دقت نگاه کنند و سپس مقوا را جمع می‌کند. در این جا بچه‌ها هر آنچه از لغات در ذهنشان مانده است را می‌نویسند و ما لغات و کلمات آنان را تصحیح می‌کنیم تا دقت آنان سنجیده شود.

28) دانش‌آموزان املا را در هوا بنویسند و ما هم در هوا تصحیح کنیم نه با قلم و روی کاغذ.
29) روش دیگر املا که همراه با بازی هم است، این است که دانش‌آموزان با گچ روی زمین مدرسه و حیاط مدرسه دیکته بنویسند و سپس حیاط را دسته‌جمعی بشویند تا آثار گچ حیاط مدرسه را کثیف نکند.

30) معلم می‌تواند املا را بر روی چندین کارت بنویسد و این کارت‌ها بین گروه‌ها تقسیم شود تا تمام گروه‌ها کارت را ببیند و سپس کارت‌ها را جمع کرده و از روی آنها دیکته بگوید.
لازم به تذکر است که روش‌های املا که به عنوان نمونه بیان گردید را نباید به عنوان روش واحد تلقی کرد. اگر هر روشی بیشتر از اندازه استفاده گردد، ارزش آموزشی خود را از دست می‌دهد. لذا اگر معلم بنا به ضرورت و در نظر گرفتن تنوع، روش‌های متنوع املا را به کار گیرد نتیجه مفیدی عاید دانش‌آموزان خواهد شد.

تاریخ درج: 28 شهریور 1385 ساعت 20:07 تاریخ تایید: 28 شهریور 1385 ساعت 20:15 تاریخ به روز رسانی: 28 شهریور 1385 ساعت 20:24  
     
  
 
منبع همشهری :لیدا کاکیا

هفت رهنمود مربیان زبده آموزشی

شارون در پیر، دبیر زبان انگلیسی دبیرستان والنات هیلز در سینسیناتی ایالات متحده و یکی از معلمان برگزیده سال 1997 - از اینکه یکی از شاگردان پایه (کلاس) هشتم او به اسم ریچارد سیسل دمادم از انجام تکالیفش خودداری می ورزید، نگران و پریشان شده بود.

وی روزی سرانجام سربه سر ریچارد گذاشت و گفت: «اگر تکالیفت را انجام ندهی، ناچارم شبی برای صرف شام به منزلتان بیایم».

شارون قبلاً دبیر خواهر و برادر بزرگتر ریچارد بود و با مادرشان به نام روت ارتباط صمیمانه ای داشت و همین مسئله سبب گردید تا ریچارد، فوری شروع به انجام دادن تکالیفش کند. روت شرح می دهد: «ریچارد می دانست چنانچه تکالیفش را انجام ندهد، من خبردار می شوم» .

خانم در پیر، پدران و مادران شاگردانش را ترغیب می کند که از شروع سال تحصیلی با معلم فرزند خود در تماس باشند. وی در توجیه نظرش می افزاید: «در این صورت، والدین از انتظارات مربی آگاه می گردند، معلم با محیط و شرایط خانوادگی دانش آموز آشنا می شود وبا او همبستگی چشمگیری را احساس می کند» .

پژوهش های پرشمار، حکایت از آن دارند که بین پیشرفت های تحصیلی دانش آموزان و تماس های پیاپی پدران و مادران با اولیای مدرسه - قطع نظر از زمان تحصیلاتشان- ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.
شما برای کامیابی فرزندتان در مدرسه به چه تلاش دیگری دست می یازید؟ مقاله ای که پیش روی خود دارید، بیانگر رهنمودها و راهکارهای معلمان ورزیده و نمونه است؛ باشد که ولو مواردی از آنها، مفید فایده شوند.

1- عشق و علاقه به فراگیری را در فرزندتان بپرورانید

این تنها کافی نیست که پدران و مادران اهمیت آموزشگاه را به فرزندانشان یادآور شوند. آنان باید به جگرگوشه هایشان بیاموزند که آموزش با گذراندن یک پایه (کلاس) یا گرفتن مدرکی پایان نمی گیرد، بلکه فراگیری، راه زیستن است.

خانم ماریون فولر، دبیر کلاس های دهم و یازدهم دبیرستانی در منطقه هارلم نیویورک است. در سال 1997 ، 93 درصد از دانش آموختگان این آموزشگاه راهی دانشگاه شدند.

دبیر یادشده ضمن اشاره به یک تن از شاگردان خود به اسم تای جانا میشل، یادآوری می کند که چه سان الگو و سرمشق بودن پدر و مادر می تواند الهام بخش فرزند باشد. هفت سال قبل، مادر این دانش آموز برای اخذ مدرک تدریس، در کلاس های شبانه دانشکده شرکت جست؛ به این ترتیب که روزها کار و شب ها تحصیل می کرد. وی می گوید: «شاگرد مزبور طی نگارش مقاله هایی، مادرش را بسیار ستایش می کرد» .

هر چند بعضی از دوستان تای جانا، مردود و ناچار از ترک تحصیل شدند لیکن او به تحصیلاتش ادامه داد تا اینکه در موعد مقرر دانش آموخته گشت و بلافاصله وارد دانشکده مانهاتان گردید. مادرش که عضو انجمن بین المللی افتخاری «تای تتا کاپا» است، می گوید: «من پیوسته به وی گوشزد می کردم که مدرسه، تنها، نخستین مرحله فراگیری می باشد» و بعد می افزاید: «اعمال و رفتار من برای او آینه عبرت است» . او به دنبال سخنانش اضافه می کند: «افزایش علاقه و اشتیاق به آموزش در فرزندتان مستلزم پول و هزینه های کلان نیست، بلکه بگذارید بچه ها مطالعه کردن شما را ببینند. آنان را به موزه ها یا نمایشگاه ها ببرید. ممکن است در مکان های اجرای برنامه موسیقی (کنسرت)، جای نشستن پیدا نکنید، اما همیشه محلی برای ایستاده تماشا کردن هست» .

2- به آنچه می گویید، عمل کنید

هنگامی که دکتر ادموند برالی _ جراح و متخصص دهان و دندان- عضو انجمن اولیاء و مربیان دبیرستان فرزندش واقع در ایند(ایالت اکلاهما) شد، دبیر علوم پسرش «بیرت» ، خود را به او رساند و گفت که وجودش در کلاس لازم است. خانم بتسی ماربی- معلم مربوطه- در این باره می گوید: «من بخشی از میکروب شناسی را درس می دادم، بنابراین از دکتر برالی خواهش کردم که به کلاس بیاید و در مورد شیوه انتشار باکتری ها، اطلاعاتی در اختیار دانش آموزان قراردهد» .

پزشک نامبرده که تحت تأثیر شور و شوق خانم مابری قرار گرفته بود، به توضیحات شفاهی اکتفا نکرد. او شاگردان پایه هفتم را واداشت که نمونه هایی مانند مسواک و ناخن گیر جمع آوری نمایند و درون ظرف آزمایشگاهی قرار دهند. وی باکتری ها را در ظرف ها کشت داد و بعد، آنها را به کلاس آورد تا باکتری هایی را که کشت داده بود، به بچه ها نشان دهد.

پیامد این عمل پزشک مذکور، تنها تکثیر و وفور باکتری ها نبود، بلکه چنین عملی او را نسبت به پسرش صمیمی تر گرداند و یاری اش کرد تا دیدگاه جدیدی درباره علوم بیابد. دکتر برالی لبخندزنان می گوید: «یک پدر با کمال سادگی می تواند محبت بزرگی در حق فرزندش بکند» .

خانم ماربی که عضو انجمن اینشتین وابسته به وزارت آموزش و پرورش آمریکاست، تأکید می ورزد: «برای پدر و مادر، ضرورت دارد که خود را درگیر مسائل مدرسه کنند. این امر به فرزندانشان ثابت می کند که واقعاً آنچه که آنان در آموزشگاه صورت می دهند، مورد توجه و علاقه پدر و مادرشان است. گفت وگو با فرزندان، یک طرف قضیه است و کارایی چندانی ندارد، ولی همین که پشت حرف و سخن شما، کنش و کوششی نهفته باشد داستان، حال و هوای تازه ای پیدا می کند» .

خانم ماربی می گوید: «برای نیل به این هدف، لزومی ندارد که در زمینه مخصوصی چیره دست بوده یا اوقات فراغت زیادی داشته باشید. تمامی  مربیان از هم قدمی های ارزنده والدین در سفرهای علمی، تماس تلفنی با دیگر پدران و مادران و ماشین کردن اوراق طرح های ویژه و... استقبال می کنند. از معلم فرزندتان بپرسید به چه چیزی احتیاج دارد.

3- دائماً با معلمتان در تماس باشید

اینکه زمان خاصی را به منظور تماس با مربیان در نظر بگیرید یا راجع به آنچه که فرزندتان فرا می گیرد، اطلاعات موثقی به دست آورید، کاری بس دشوار و توانفرساست.

دبستان نیوفیلد در شهر استمفورد (ایالت کانکتیکات) جهت حل این مشکل،» تلفن مستقیم تکالیف مدرسه «دائر کرده است، به این ترتیب که پدر و مادر می توانند ضمن تماس تلفنی با مدرسه، به پیام معلم که روی نواری ضبط شده گوش فرا دهند و بدانند که فعالیت آن روز کلاس چه بوده و چه تکلیفی تعیین شده است.

آقا و خانم دبی و لئون شاپیرو دو بچه شش و هشت ساله دارند به اسم دانیل و آدم که در مدرسه نیوفیلد سرگرم تحصیل اند. دبی می گوید: پیش از اینکه از سر کارم به خانه بیایم، به تلفن گوش می دهم و فوراً اطلاعات مربوط به فرزندم را دریافت می کنم. حتی موقعی که او در سفرهای کاری به سر می برد، لئون توسط خطوط ارتباطی از مسائل درسی فرزندانش مطلع می شود» .

راه های دیگری نیز برای تحکیم این پل ارتباطی وجود دارد. شارون درپیر - مربی برجسته کودکستان «آدم» که برنده جایزه مخصوص است- می گوید: «بسیاری از پدران و مادران به وسیله پست الکترونیکی با من تماس می گیرند؛ به این نحو می توانم خارج از کودکستان هم با ۲۳نوآموز خود تماس حاصل کنم. بعد موقعی که با هم روبه رو می شویم بهتر می توانیم گره گشای مشکلاتشان بشوم» .

4- کمک کنید تا فرزندتان مطابق برنامه عمل کند.

با مشارکت و همگامی فرزندتان، برنامه کاری تهیه کنید و تمام تکالیف درسی را بر اساس گاه شمار(تقویم) تنظیم نمایید، تا جایی که او بتواند خود به تنهایی گام هایی برداشته و پیشرفت کند. یادش دهید که چگونه می شود تکالیف درسی را به بخش های منطقی تقسیم کرد.

به قول خانم ماریون فولر، «امکان دارد فرزندتان تصور کند که چون روز بعد هیچ کار کلاسی ضروری معین نشده است، پس هیچ تکلیفی ندارد و حال آنکه در طول هفته با تکالیف زیادی سروکار دارد و لازم است که از هم اکنون انجام آنها را شروع کند» .

ممکن است دانش آموزان بزرگتر، نیازهای خاصشان را داشته باشند. شارون درپیر می گوید: «جمع کثیری از شاگردان پایه دوم و سوم دبیرستان به علت رخدادهای روحی و جسمی و مسائل فرهنگی که به طور همزمان در زندگیشان روی می دهد، کوچک ترین اشتیاقی به برنامه و برنامه ریزی ندارند» .
آماندا استالکوپ - 14 ساله از اهالی چابیک (ایالت ویرجینیا) - از لحاظ تنظیم وقت انجام تکالیفش با مشکلاتی روبه رو بود و هر وقت که می بایست تکلیف خود را به معلمش ارائه می داد، اغلب آنها را پیدا نمی کرد. موقعی که معلم طی یادداشتی خطاب به پدر و مادرش نوشت: «آماندا کارش را خوب انجام می دهد اما به نظر من مشکل اصلی او آشفتگی ذهنی است که قادر به یافتن تکالیفش نیست» ، آنان کوچک ترین تعجبی نکردند.

فکر بکری به نظر ایشان رسید و به یک راه حل عملی دست یافتند و آن اینکه بهتر است اماندا تکلیف هر درسی را مثل قبل در دفتر مخصوصی بنویسد و تمام تکالیفش را در رایانه ثبت کند. نظرشان این بود: «اگر نسخه چاپی را گم کرد، مطالب مورد نظرش روی گرده (دیسک) باقی بماند. مادر آماندا خاطر نشان می سازد:« راهکارهایی از این دست بسیار ساده اند، اما بهره گیری از آنها سبب می شود تا دگرگونی عظیمی رخ دهد ».

5- همواره با خانواده خود غذا بخورید

جینا رائو- آموزگار بچه های شش تا هشت ساله دبستان در منطقه اروینگ بی وبر شهر آیووا که در نشریه آموزشی« کی-8  »تحت عنوان« معلم با تجربه »از او یاد شده است- قاطعانه می گوید:« به عقیده من مهمترین چیزی که باید والدین رعایت کنند، اختصاص زمان خاصی برای گذراندن وقت با بچه هاست ». پژوهش های به عمل آمده حکایت از آن دارند که صرف غذا با خانواده از اهمیت بسزایی برخوردار است. در سال 1678 دایان بیلز _ استادیار رشته علوم تربیتی دانشگاه واشنگتن- در سنت لوئیس و همکاران شاغل به تدریسش در دوره های کارشناسی ارشد و دکتری بر روی 83 کودک سه ساله از قشر کم درآمد بررسی  هایی انجام دادند.

بر پایه این مطالعات، معلوم شد کودکانی که افراد خانواده شان با هم غذا می خورند، کلمه های بیشتری می دانند. به باور آقای بیلز،« بچه ها اکثر اوقات، هنگام صرف غذا در جریان گفت وگوهای روزمره قرار می گیرند و همین امر سبب بهبود و تقویت دامنه لغات و در نتیجه افزایش توانایی خواندن آنها می شود ».

6- علاوه بر پیشرفت  تحصیلی، بر فرایند یادگیری هم تأکید کنید

یکی از دانش آموزان پایه دوم دبستان در شهر میدیسن (ایالت می سی سی پی) تلاش فراوانی در مورد افزایش توانایی روخوانی اش به کار می بست، لیکن مادرش که نسبت به پیشرفت وی ناشکیبا بود، هر شب تحت فشارش قرار می داد. سرانجام آموزگار کلاس، یعنی خانم جولی فریس با مادر شاگرد مزبور درباره ایجاد« جو آموزشی بی تنش »به گفت وگو پرداخت و گفت:« اگر بگذارید فرزندتان در محیطی آزاد مطالبی برایتان بخواند و اجازه دهید همچنان برای بیان خود از زبان استفاده کند، سرانجام آن زمان فرا می رسد که وی به تنهایی همه چیز را بخواند »؛ همین هم شد.

نظر خانم فریس- معلم نمونه سال های 1996و 1997ایالت می سی سی پی- بر این است که همه حواس والدین به نمره هایی است که فرزندانشان می گیرند. او یادآوری می کند:« اگر فرزندتان پیاپی نمره بیست بگیرد، لکن نداند که برای کسب این نمره ها چه کاری کرده است، آن نمره ها را ملاک قرار ندهید ».

خانم بستی ماربی توصیه می کند:« موقعی که فرزندانتان از شما یاری می جویند، به عنوان پدر و مادر، باید فرصت و ابزار ضروری را در اختیارشان بنهید تا خودشان پاسخ را بیابند. به طور مثال عوض اینکه به فرزندتان بگویید: «پایتخت رومانی کجاست؟» به او بگویید: «فکر می کنی پاسخ این پرسش را از چه منبعی می شود یافت؟ از لغتنامه یا اینترنت؟» .

خانم مولر در این باره توصیه می کند: «اخذ نمره کم به وسیله فرزندتان باید معیاری باشد تا شما را وارد نماید که بیندیشید چه عاملی سبب افت تحصیلی وی است و آیا او به کمک معلم خصوصی احتیاج دارد یا گرفتن نمره کم صرفاً به دلیل کم کاری و مسامحه اوست» .

7- سطح توقعات خود را نسبت به فرزندتان بالا ببرید.

موقعی که خانم ماروا کالینز _ دبیر بلندآوازه و رایزن دوره پیش دانشگاهی- در سال 1959 شروع به تدریس در ناحیه فقیرنشین کرد، دریافت که دبیران پیشین، انتظار چندانی از بچه ها نداشته اند. وی ناامیدانه به برپایی مدرسه ای بر این اصول همت گماشت که هر شاگردی کامیاب می شود اگر از او انتظار برود.

وی همه را از پیامدهای ناشی از آموزش خود شگفت زده کرد. طبق شیوه آموزشی خانم کالینز، دانش آموزان سال دوم با سوفوکلوس، لانگفلر و کیپلینگ آشنا می شوند و شاگردان کلاس سوم درباره لاتین، تولستوی و چاسر مطالعه می کنند و همگی، اطلاعاتی از شکسپیر دارند.

تمامی  مدارسی که بر پایه معیارها و نظرات خانم کالینز مشغول فعالیت هستند، دارای ارزش و اعتبار فراوانی می باشند. خود او وقتی که در دوران رشد و بلوغ به سر می برد و می بایست با ناملایمات عصر خویش به نبرد برخیزد، از مادرش می شنید: «یادت نرود تو از خانواده ای هستی که کار و تلاش سخت را نصب العین خویش قرار داده و پیوسته به اهدافشان نائل شده اند» .

خانم کالینز با یادآوری خاطرات گذشته می گوید: «حتی زمانی که به دانشکده می رفتم، مادرم پیوسته برایم یادبرگ ها (کارت پستال ها)یی می فرستاد و آن جمله ها را بالای آن می نوشت. آن پیام در ذهنم به ثبت رسیده و هنوز تا امروز هم به یاد دارم» .

او می گوید خواسته و انتظارات والای پدر و مادرش یکی از عوامل و دلایل تلاش او می باشد. وی در این زمینه اظهار می دارد: «همانگونه که شما هرگز به کمک نقشه می سی سی پی نخواهید توانست به نیویورک برسید، کودکان هم باید بدانند که مقصدشان کجاست. در حقیقت آنها به یک نقشه ذهنی احتیاج دارند. یکی از روش های ترغیب به اندیشیدن درباره آینده این است که اهداف خانوادگیش را معین کند. کالینز از پدران و مادران می خواهد که ضمن نگارش جمله ای، آرمان های خانواده شان را طی آن بیان دارند. وی می گوید:« واژه ها نیروبخش اند. هنگامی که به مدرسه گام می نهید، روح برتری را حس می کنید ».

خانم کالینز در مقام یک مربی اعتقاد دارد:« وظیفه عمده من این است که هیچ شاگردی را نادیده نگیرم بلکه بکوشم دانش آموز ضعیفی را کمک کنم تا به دانش آموزی خوب و ایده آل بدل گردد و شاگرد خوبی را ممتاز گردانم »

 منبع :همشهری - ا. امیردیوانی

ده عادت بد در سخنرانی

کارماین‌گالو، نویسنده کتاب «ده راز ساده بزرگترین تجار جهان» در کتاب خود ده عادت بد سخنرانی را که مانعی بر سر راه برقراری ارتباط بین سخنرانان و مخاطبانشان است، معرفی کرده است.

سخنرانان، می‌توانند بدترین دشمنان خود باشند

 

1- از روخوانی

کسانی‌که در برقراری ارتباط با مخاطبان خود موفقند، هرگز از روی دست‌نوشته، یادداشت یا اسلاید نمی‌خوانند. اگرچه مراجعه به نوشته‌ها گاه‌به گاه مورد پذیرش است، اما از روخوانی مستقیم، آن هم از روی نوشته‌هایی از پیش آماده شده به هیچ‌وجه پذیرفته نیست. این موضوع باعث می‌شود ارتباط بین گوینده و مخاطب مخدوش شود.
چه باید کرد؟
منبع و مرجع سخنرانی خود را طوری مطالعه کنید که محتوای آن را به‌طور کامل در ذهن خود نگاه دارید تا بتوانید بدون خواندن نوشته آنها را بازگو کنید.

 

 

2- اجتناب از نگاه چشم در چشم

کسانی‌که در برقراری ارتباط موفقند، می‌دانند که نگاه چشم در چشم برای ایجاد اطمینان، مقبولیت و تفاهم بسیار حیاتی است. بسیاری از متخصصان تجارت عادت دارند که هنگام سخن گفتن به هر چیزی نگاه کنند غیر از مخاطبان خود، چیزهایی که در موفقیت آنها هیچ تاثیری ندارد مانند دیوار، میز یا کامپیوتر.
چه باید کرد؟
سعی کنید در طول حداقل 90درصد از زمان سخنرانی خود به چشمان شنوندگانتان نگاه کنید. خوب است گاهی هم به نوشته‌ها و اسلایدهایتان نگاه کنید اما اینکار باید تنها چند ثانیه طول بکشد تا شما بتوانید مرحله بعد سخنرانی‌تان را به یاد آورید. شما برای شنوندگان تان سخنرانی می‌کنید. پس آنها را مخاطب قرار دهید نه اسلایدهایتان را.

 

3 - بد لباسی

اگر به لباس سخنرانان موفق دقت کنید متوجه تفاوت پوشش آنها با سایرین می‌شوید. امکان ندارد کسی بتواند ادعا کند که سخنران معروف، دونالد ترامپ را در هنگام سخنرانی با لباسی غیر از کت و شلوار رسمی دیده است. او حتی در یک مسابقه گلف هم، یک میلیاردر به‌نظر می‌رسد. بسیاری از رهبران تجاری جهان مایلند لباس‌هایی در سطح پایینتر از سمت و موقعیت خود بپوشند. آنها در انظار با بلوزهای ارزان‌قیمت، کفش‌های کهنه و لباس‌هایی که به انداز تنشان نیست، ظاهر می‌شوند.
چه باید کرد؟
یک فروشگاه لباس با فروشنده‌ای پیدا کنید که بتوانید به توصیه‌هایش در زمینه انتخاب لباس اطمینان کنید. همیشه سعی کنید لباس‌هایی مناسب فرهنگتان بپوشید اما نوع لباس‌هایتان کمی بهتر از سایرین باشد.

 

4 - لرزش، تکان و بهم مالیدن دست‌ها

با کاهش حرکات و رفتار کوچک اما آزاردهنده می‌توانید به جمع سخنرانان موفق وارد شوید. لرزش دست‌ها، بازی با سکه‌ای که در دست دارید و حرکت بدنتان به جلو و عقب همه نشان‌دهنده حالت‌های عصبی یا عدم اطمینان شما است. این عادت‌ها نشان‌دهنده عدم اطمینان سخنگو است.
چه باید کرد؟
راه‌حل ساده است. از لرزش، تکان و به هم مالیدن دست‌ها اجتناب کنید! از سخنرانی‌هایتان فیلمبرداری و گاهی با مراجعه به آنها در عادت‌های بد خود دقیق شوید تا بتوانید آنها را کاهش دهید.

 

5 - تمرین نداشتن پیش از سخنرانی

کسانی که در برقراری ارتباط با مخاطبان خود موفقند، همیشه موضوعات مهم سخنرانی خود را تمرین می‌کنند. بدترین سخنرانی‌ها آنهایی است که از فقدان تمرین کافی سخنگو رنج می‌برند.
چه باید کرد؟
یکی از سخنرانان موفق به نام جان چمبرز که مدیرعامل شرکت سیسکو است همیشه ساعت‌ها وقت صرف تمرین سخنرانی‌هایش می‌کند. از مرجع و منبع موضوع مورد بحثش گرفته تا اسلایدها و زمان اختتام سخنرانی همه مورد تمرین قرار می‌گیرد. یعنی آمادگی تا حد ممکن، اما حتما کارساز است.

 

6 - ایستادن در خدمت شنوندگان

کسانی که در برقراری ارتباط با شنوندگان خود موفقند، رفتاری خشک و رسمی از خود نشان نمی‌دهند. ایستادن در خدمت شنوندگان مانند سربازی که منتظر دستور است، شاید برای ارتش موفقیت‌آمیز باشد اما واقعیت این است که سخنرانی را کسالت‌بار و خسته‌کننده می‌کند.
چه باید کرد؟
در سخنرانی خود حرکت کنید، قدم بزنید و از حرکات دست استفاده کنید. سخنرانان موفق کسانی هستند که صدا و حرکات بدنشان مدام در حال تغییر است.

 

7 - خواندن نکات مهمی که هدف را نشانه می‌گیرند

سخنرانان بزرگ می‌دانند که مخاطبانشان از توانایی خواندن برخوردارند. بنابراین نکات مهمی را که چون گلوله‌ای بر هدف هستند برای مخاطب خود از روی اسلاید کلمه به کلمه نمی‌خوانند. واقعیت این است که اسلایدها (یا هر ابزار دیداری دیگر) تنها به عنوان مکملی بر سخنان سخنران مورد استفاده قرار می‌گیرند.
چه باید کرد؟
بر روی اسلایدها کلمات زیادی ننویسید. بهترین مقدار کلمات چهار کلمه در خط افقی و شش خط عمودی است. در مورد اسلایدهایی که محتوای بیشتری دارند سعی نکنید همه کلمات آنها را برای بینندگان آنها، از رو بخوانید. اطمینان داشته باشید که شنوندگان سخنرانی شما خودشان می‌توانند اسلایدها را بخوانند.

 

8 - طولانی بودن سخنرانی

آنان که در سخنرانی‌های خود تاکنون موفق بوده‌اند به این نکته واقفند که رهبری نیازمند توانایی انتقال، پیامی با قدرت و شفافیت کافی است که در عین‌حال موجز نیز باشد. مطالعات نشان داده است که شنوندگان پس از حدود 18 دقیقه تمرکز خود را از دست می‌دهند. بسیاری از رهبران بر این باورند که هر چه مدت سخنرانی‌شان بیشتر باشد، سخنانشان با اهمیت‌تر جلوه می‌کند. در حالی‌که باور شنوندگان این است که حقایق کوتاه است و حواشی ربطی به حقایق ندارد.
چه باید کرد؟
سعی کنید هر چه را که می‌گویید ویرایش کنید و ببینید آیا سخنی را که ظرف 30 دقیقه گفتید می‌توانستید ظرف 5 دقیقه بازگو کنید؟ امروزه همه راه‌های ارتباطی از پست الکترونیکی تا مکالمه تلفنی کوتاهتر شده‌اند.

 

9 - از دست دادن هیجان

کسانی در سخنرانی موفقند که بتوانند توجه شنوندگان را به خود معطوف کنند. شنوندگان اولین و آخرین چیزی را که می‌گویید به خاطر خواهند داشت. اما نگران نباشید اگر می‌خواهید کاری کنید که همه سخنانتان به یادها بماند راه‌حلی وجود دارد.
چه باید کرد؟
به شنوندگانتان بگویید که چرا باید نسبت به محتوای سخنانتان هیجان داشته باشند. به مخاطبانتان دلیلی برای دنبال کردن سخنانتان بدهید.

 

10 - اختتام سخنرانی بدون نکته مهم

اگر به پایان سخنرانی‌های موفق دقت کنید، متوجه می‌شوید که در آنها سخنران با اشاره‌ای به موضوعی الهام‌بخش و مهم، سخنرانی را خاتمه می‌دهد.
اغلب افراد تصور می‌کنند که وسط سخنرانی‌ همان زمانی است که باید محتوای مهم سخنرانی خود را بگویند. البته ممکن است اینطور باشد اما فراموش نکنید که اغلب شنوندگان هنگام خارج شدن از محل سخنرانی، سخنانی را که در پایان گفته شد به یاد می‌آورند.
چه باید کرد؟
آنچه را که در سخنرانی بیان کردید خلاصه کنید و در پایان بیاورید اما فراموش نکنید باید نکته‌ای را که آنها نمی‌دانند و باعث تعجبشان می‌شود برای بخش پایانی بگذارید.

 

 

منبع http://www.modir.ir/

با عشق یاد بگیریم

 

 از کودکان بیاموزیم

یک بچه همواره می تواند سه چیز به یک آدم بزرگ بیاموزد :

۱- شاد بودن بدون دلیل

 ۲- دائم به کاری مشغول بودن

 ۳- تقاضاکردن آنچه با تمام وجود می خواهد

کار باعشق

و اکنون با تو بگویم که کار با عشق چیست؟

کار با عشق آن است که پارچه ای را ببافی بدین امید که معشوق تو آن را بر تن خواهد کرد. کار با عشق آن است که خانه ای را با خشت محبت بنا کنی بدین امید که محبوب تو در آن زندگی خواهد کرد. کار با عشق آن است که دانه ای را با لطف و مهربانی بکاری و حاصل آنرا با لذت درو کنی چنانکه گویی معشوق تو آنرا تناول خواهد کرد و بالاخره کار با عشق آن است که هرچیز را با نفس خویش جان دهی و بدانی که پاکان و قدیسان عالم به تو می نگرند.
                                                «جبران خلیل جبران»

حرمت خویشتن

حرمت اعتبار خود را هرگز در میدان مقایسه ی خویش با دیگران مشکن

که ما هر یک یگانه ایم
موجودی بی نظیر و بی تشابه.
 آرمان های خویش را
به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن
تنها تو می دانی که بهترین در زندگانیت
چگونه معنا می شود.
از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است آسان مگذر
بر آنها چنگ در انداز، آن چنان که
بر زندگی خویش
که بی حضور آنان ، زندگی مفهوم خود را از دست می دهد.
با دم زدن در هوای گذشته و نگرانی فرداهای نیامده زندگی را مگذار که از لابلای انگشتانت فرو لغزد
و آسان هدر شود.
آنگاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت
عشق را از زندگی خویش رانده ای
عشق چنان است که
هر چه بیشتر ارزانی داری
سرشارتر شودو
هرگاه که تنگ در مشت گیری
آسان تر از کف رود.
پروازش ده تا که پایدارتر بماند.
نانسی سیمس
ما چون ز دری پای کشیدیم ،کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
 
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه ی بامی که پریدیم ، پریدیم
 
رم دادن صیدِ خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم
 
صد باغ بهارست و صلای گل و گلشن
گر میوه ی یک باغ نچیدیم ، نچیدیم
 
وحشی ! سبب دوری و این قسم سخن ها
آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم
 
                                 (وحشی بافقی)