مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

هدیه ویژه گوگل به معلمان مدارس

گوگل با عرضه "کروم بوکس"، پرقدرت وارد دنیای معلمان و دانش‌آموزان شده و حالا با عرضه سرویس منحصربفرد "گوگل پلی برای آموزش" راه خود را برای کسب نفوذ تجاری در این حوزه دو چندان کرده است. ادامه

تست های روان شناسی


اگه گوشیتان آندرویده برید به مایکت http://myket.ir/ نرم افزارش را نصب کنید وتست های روان شناسی را ببینید عالیه .... 

نمونه خودشناسی:

شامل 8 تست روان شناسی خودشناسی

آیا قادر به بروز جنبه ی عاطفی تان می باشید؟
وضعیت کوله بار عاطفی شما
تست سنجش قدرت تخیل
ظرفیت کاسه صبر شما
چقدر به خود علاقه دارید؟
خسیس هستید، صرفه جو یا ولخرج؟
آیا در عشق بدشانسید یا خوش شانس؟

چقدر خودتان را دوست دارید؟


بنام خدا

                              

شبکه رشد

به عنوان یک فرهنگی با هر پست ومقامی واقعا چند بار از این شبکه دیدن کردید 


www.roshd.ir


چقدر روی این شبکه کار شده ؟ دیدن کنید استفاده کنید عالیست ...

نقش تسهیل گری مدیر مدرسه

مدیریت، فرایند عقلانی و پیچیده ای است که علاوه بر دانش، نیازمند خردمندی و شرافت است. این صفات زمانی بیشتر بروز می کند که او در نقش یک تسهیل گر نوآوری ظاهر شود. مدیر در مقام تسهیل گر نوآوری یا ایفاگر نقش تسهیل گر برای توسعه نوآوری در مدرسه می تواند در شش محور زیر عمل کند:ادامه


همکاران عزیزم ، مدیران محترم اگر فکرمان عوض نشود قطعا خودمان عوض خواهیم شد سعی کنیم بروز باشیم به علم روز مسلح باشیم همکارانمان روی علم ما حساب می کنند تابستان فرصتی است برای این که یک بررسی اجمالی در افکار گذشته مان بکنیم با روحیه وفکر تازه مدرسه مان در سال تحصیلی جدید شروع کنیم از همین حالا برنامه های سال تحصیلی جدید را به همکارانمان ابلاغ کنیم ....

اگر چندین سال است که مدیریت مدرسه را به عهده دارید یقین بدانید که اگر با فکر نو وبرنامه تازه شروع نکنید سالی تکراری وملول آور خواهیدداشت واگر هم جدیدا به مدیریت منصوب شده اید به حول قوه الهی کارها را با جدیت واعتمادبه نفس بالا شروع کنید خداهمواره یارتان خواهد بود....

آمار بازدیدامروزودوماه گذشته

آمار کلی وبلاگ
بازدید امروزبازدید این ماهکل بازدید
832613477094
بازدید دیروزبازدید ماه گذشتهتاریخ ساخت وبلاگ
823410جمعه 11 آذر 1384
کل نظراتنظرات تایید شدهنظرات در انتظار تایید
2302300
کل یادداشتهایادداشتهای چرکنویسیادداشتهای زمانبندی شده
937100
یادداشتهای منتشر شدهتعداد دسته هاتعداد تگها
9272248

روزی


این متن را دوست بسیار نازنینم جناب ناصری برایم فرستادند حیفم آمد دیگر همکارانم نبینند .



واین هم جوابش 

با محبت شاید ،گرهی بگشایم

سخت آشفته و غمگین بودم به خودم می گفتم:بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم می گیرند
درس ومشق خود را


باید امروزیکی رابزنم ، اخم کنم و نخندم اصلا
تابترسند ازمن
وحسابی ببرند
خط کشی آوردم درهوا چرخاندم …چشم ها درپی چوب ، هرطرف می غلطید
مشق هارابگذارید جلو ، زود ، معطل نکنید !


اولی کامل بود خوب ،دومی بدخط بود برسرش داد زدم
سومی می لرزید خوب گیر آوردم !!!


صید در دام افتاد وبه چنگ آمد زود
دفترمشق حسن گم شده بود
این طرف آنطرف ، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟


بله آقا اینجا
همچنان می لرزید



” 
پاک تنبل شده ای بچه بد ”

” 
به خدا دفترمن گم شده آقا همه شاهد هستند
” 
مانوشتیم آقا ”


بازکن دستت را


خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
اوتقلا می کرد چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد
گوشه ی صورت اوقرمز شد
هق هقی کرد وسپس ساکت شد
اما همچنان می گریید
مثل شخصی آرام بی خروش وناله
ناگهان حمدالله درکنارم خم شد
زیر یک میز ، کناردیوار ، دفتری پیدا کرد ……گفت : آقا ایناهاش دفترمشق حسن


چون نگاهش کردم خوش خط وعالی بود
غرق در شرم وخجالت گشتم
جای آن چوب ستم ، بردلم آتش زد
سرخی گونه او به کبودی گردید …..
صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش ویکی مرد دگر
سوی من می آیند خجل و دل نگران
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند شکوه ای یا گله ای
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام گفت : لطفی بکنید و حسن را بسپارید به ما ”گفتمش چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده بچه ی سر به هوا
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است زیر ابرو وکنارچشمش
متورم شده است
درد سختی دارد
می بریمش دکتر با اجازه آقا …….
چشمم افتاد به چشم کودک
غرق اندوه وتاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….
من چه کوچک بودم
اوچه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم
به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود
و نمی دانستم
من از آن روز معلم شده ام ….
او به من به یاد آورد این کلام از مولا را
که به هنگامه ی خشم
نه به فکر تصمیم
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من عصبانی باشم
با محبت شاید ،گرهی بگشایم
با خشونت هرگز ؛ هرگ

آدمها وانسانها

آدم‌ها زندگی می‌کنند 

انسان‌ها زیبا زندگی می‌کنند!

آدم‌ها می‌شنوند 

انسان‌ها گوش می‌دهند!

آدم‌ها می‌بینند 

انسان‌ها عاشقانه نگاه می‌کنند!

آدم‌ها در فکر خودشان هستند 

انسان‌ها به دیگران هم فکر می‌کنند!

آدم‌ها می‌خواهند شاد باشند 

انسان‌ها می‌خواهند شاد کنند!

آدم‌ها،اسم اشرف مخلوقات را دارند

 انسان‌ها اعمال اشرف مخلوقات را انجام می‌دهند!

آدم‌ها انتخاب کرده‌اند که آدم بمانند 

انسان‌ها تغییر کردن را پذیرفته‌اند، تا انسان شدند!

آدم‌ها می‌توانند انسان شوند 

انسان‌ها در ابتدا آدم بودند!

آدم‌ها انسان‌ها
“آدم‌ها آدم‌اند
 انسان‌ها انسان!
اما

آدم‌ها و انسان‌ها هر دو انتخاب دارند

اینکه آدم باشند یا انسان، انتخاب با خودشان است ”.