مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

سلام وعرض ادب

به عزیزی که برایم یادداشت گذاشته بود و خواسته بود از خودم برایش بنویسم  :

 من بیشتر در مدیریت ها کار کرده ام اداره ومدیریت مدارس معتقدم تشویقها پایان می پذیرد..........مدالها را گردوغبار فرا می گیرد....... برنده ها خیلی زود فراموش می شوند ولی معلمی که در پیشرفت تو نقش داشته یا انسانهایی که در قلب تو احساس خاص وزیبایی را به وجود آورده اند ویا کسانیکه زمان احتیاج به تو کمک کرده اند وکسانیکه به زندگی تو معنا بخشیده اند هرگز....   خوب آنهارا بیاد آورد آنها نه مدال زیاد دارند ونه ثروت زیاد هیچ چیز ندار ند ولی در قلب تو چی ؟ نمیدانم چرا ..ولی بهترین دانش آموزان من در مدت خدمتم آنها یی بودند  از نظر بعضی ها ناهنجار بنظر می رسیدند  چه بگویم  آیا بگویم که عشق سرسخت ترین قلبها را نرم میکند آن چنان که خودت هم تصور ش را نمی کردی نه تظاهر به عشق که این بدتر هم میکند ولی صادقانه و مخلصانه عشق ورزیدن روح دار د و معلم باید چنین باشد و هرکس دیگر.............. کمی هم باید از خودمان گله کنیم نه دیگران ... 

 

من به خدا ایمان دارم حتی اگر ساکت باشد

من به خور شید ایمان دارم حتی اگر ندرخشد

 من به عشق ایمان دارم حتی اگر تنها باشم  

...........................

تو مثل کوی بن بستی دل من
تهیدستی ، تهیدستی دل من
اگر یک ذره بو می بردی از عشق
به دنیا دل نمی بستی دل من

نظرات 1 + ارسال نظر
هما 1385,09,04 ساعت 08:43 http://hands.blogfa.com

سلام.این همه احساس تازه ی شما برای من قابل تحسینه.برای من دقیقا حس بالا رفتن از کوهو داره.وقتی کوله به پشت و آروم چشم به ارتفاع میدوزم و پاهای سرمازدمو بالا میکشم لذت تصور رسیدن به اوج به نفسهای بریدم امید ادامه میده.من عاشق کوهم چون فاصله و سکوتش مجبورم میکنه برخلاف همیشه فقط گوش کنم.تفاوت جایگاه ما تو رسیدن به قله رو سن تعیین نمیکنه.حتی حس مشترک هم.چیزی که باعث میشه دست دراز کنیم و دست پایین تر از خودمونو بگیریم و بالا بکشیم شادی بخشیدن نزدیکتر شدنه.اینکه برای بخشیده شدن نیاز به بخشیدن داریم.برای شاد شدن و احساس ارزشمندی باید برای دیگری شادی خلق کنیم.
میبینید چقدر ما آدمای ساده ای هستیم.نیاز رمز رابطه است.
من یه شاگردم و هیچ کدوم از معلم هام نمیدونن من چطور فکر میکنم.مهم هم نیست کسی بدونه.خاطره ها همه پیش خودمه.من باید یه مسیری رو مث بقیه ی معلم و شاگردا تنها ادامه بدم.اما زندگی بر خلاف کوه نوردی اجازه نمیده مسیرمونو دوباره برگردیم و پایین بیایم.ما برای بالا رفتن خلق شدیم هرچند کمتر کسی بدونه که پایین اومدن از کوه حس دیگه ای داره حس پر بودن.حس سنگین شدن و کوه بار تجربه.
من هم ایمان دارم:به خدا خودم مکتب و قیامت.
بازی که من میبینم تنها برای مدت کوتاهی فرود اومده تا شاگرد تازه ای پیدا کنه و پروازی دوباره.
بازها نمینشینند تا تنها نظاره گر باشند.
آقای معلم:من اهل آسمون نیستم.من ریشه در همین زمین پست دارم.ریشه های من تازه جون گرفتن اما بسیار مشتاقم تا مشق پرواز کنم.

معقتدم به اینکه هر حضوری اتفاق نیست.من به نشانه ها هم ایمان دارم.
خدای پروانه های آبی نگهدارتون باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد