مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

مدیریت مدارس

آموختن یک چیز، به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی است که هیچ تصوری از آن نداریم. برای یاد گرفتن، فروتنی لازم است.

گورخر

از گورخره پرسیدم
« توسفیدی و راه راه سیاه داری،
یا اینکه سیاهی و راه راه سفید داری؟ »

گوره خره به جای جواب دادن پرسید:
« تو خوبی فقط عادت های بد داری،
یا بدی و چند تا عادت خوب داری؟
ساکتی بعضی وقت ها شیطونی،
یا شیطونی بعضی وقت ها ساکت می شی؟
ذاتاً خوشحالی بعضی روزها ناراحتی،
یا ذاتاً افسرده ای بعضی روزها خوشحالی؟
لباس هات تمیزن فقط پیرهنت کثیفه،
یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟"

و گورخر پرسید و پرسید و پرسید،
و پرسید و پرسید، و بعد رفت.
دیگه هیچ وقت از گورخرها دربارهء راه راهاشون
چیزی نمی پرسم.

شل سیلور استاین

بازدیدها

برابرگزارش قسمت آمار blogsky بازدید وبلاگ من به شرح زیر است :


به طور مستقیم 792بازدید 91.77%792 بازدید91.77 %
به واسطه لینک وبلاگ شما در وبلاگها و وبسایت های دیگر 26بازدید3.01%26 بازدید3.01 %
از طریق جستجو در موتورهای جستجوگر45بازدید 5.21%45 بازدید5.21 %

تا به حال هم که ساعت 12.13دقیقه ظهر است 181 بازدید انجام گرفته( از اول خردادتا به حال)

نظرتان در این مورد چیست؟

 

خواستن

پیرمرد قصه‌گو :

و انسان تنها نشسته بود، غرقه در اندوه. حیوانات نزدیکش نشستند و گفتند: "ما دوست نداریم تو را اینگونه غمگین ببینیم. هرچیز که آرزو داری از ما بخواه." 
 
انسان گفت: "می خواهم تیزبین باشم." 
 
کرکس جواب داد: "بینایی من مال تو." 
 
انسان گفت: "می خواهم قوی دست باشم." 
 
پلنگ گفت: "مانند من قدرتمند خواهی شد." 
 
انسان گفت: "می خواهم اسرار زمین را بدانم." 
 
مار گفت: "نشانت خواهم داد." 
 
و سپس تمام حیوانات هرچه داشتند به او دادند. وقتی انسان همه چیز را گرفت و رفت، جغد به بقیه گفت: "انسان خیلی چیزها می داند و قادر است کارهای زیادی انجام دهد. من می ترسم!" 
 
گوزن گفت: "ولی انسان هرچه آرزو داشت دارد، دیگر جای اندوه و ترس نیست." 
 

اما جغد جواب داد: "نه. حفره‌ای درون انسان دیدم. آنقدر عمیق که کسی را یارای پر کردن آن نیست. این همان چیزی است که او را غمگین می کند و مجبورش می کند بخواهد. او آنقدر به خواستن ادامه می دهد تا روزی هستی می گوید: من تمام شده‌ام و دیگر چیزی ندارم پیشکش کنم!"

زود قضاوت نکن


هیچوقت زود قضاوت نکن 

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.
مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید. نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟
وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید...

که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی‌کرد؟
مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمی‌دانستم. خیلی تسلیت می‌گویم.
وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند و زن و ۵ بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟
مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه . نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی ...
وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های درمانش قرار دارد؟
مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمی‌دانستم اینهمه گرفتاری دارید ...
وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکرده‌ام شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟

علامت باز یافت

آیا علامت باز یافت وانواع آن را می شناسید ؟و به این علایم دقت کرده اید؟

ادامه

بنا به پیشنهاد

همکاران محترم مقطع ابتدائی این سایت را ببینند :

http://koodakemroz.tk/



 آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید

شیطان دچار درد شدید در سر میشود


و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند


و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو میرود


و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش میشود


و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید


دوباره به این پیام را به دیگران ارسال کنید

 شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند


فریب شیطان را نخور پس این حق را  دارید که  این پست رو

 کپی کنید و توی وب هاتون بذارید

التماس دعا

از:http://koodakemroz.tk/

محدوده دید

بیر قورباغا دان کی قویودا یاشاییردی سوروشدولار گوی(گوک) ندیر؟

 

دئدی:بیر دانا (گوی)آبی گیرده نه!


از قورباغه ای که در چاه زندگی می کرد پرسیدند آسمان چیست؟


 گفت:دایره ای آبی رنگ ........




آموختم

آموختم که باید خدا رو بخاطر چیزهایی که ازش خواستم و بهم نداد شکر کنم

آموختم که پول نمی تونه شخصیت بخره
آموختم که همین اتفاقهای کوچکی که هر روز می افتن زندگی رو اینچنین شیرین و دیدنی می کنن
آموختم که در زیر پوسته سخت هر کس انسانی وجود داره که می خواد قدرش رو بدونن و دوستش داشته باشن
آموختم که انکار کردن حقایق حقیقت را عوض نمی کنه 
آموختم که هرچه وقت کمتری برای کار کردن داشته باشیم کار بیشتری انجام میدیم

10واقعیت جالب در باره مغز

مغز انسان و شناخت پیچیدگی‌های خاص آن همواره برای بشر جذاب بوده است. همواره انسان یک نمونه شگفت‌انگیز برای شناخت به شمار می‌رود و موارد بی‌شماری در مورد انسان ناگفته باقی مانده است. در این مقاله به ده واقعیت جذاب درباره‌ی مغز انسان خواهیم پرداخت، تا شاید دید بهتری نسبت به مهمترین عضو بدن خود داشته باشید.  

ادامه این وبلاگ مربوط به یکی از همکاران بسیار خوب ریاضی مان می باشد.